نمکتاب



 

امام ای مدظله العالی:
مراسم #اربعین را هرچه می توانید و می توانیم باید #پربار تر و #معنوی تر کنیم. اهل فکر، اهل #فرهنگ، اهل اقدام فرهنگی و فکری برای این حرکت عظیم بنشینند و برنامه ریزی کنند.

 

 

 

از امام سجاد(ع) نقل شده است:
اَشْکَرُکم لِله اَشْکَرُکم للنّاس»
شکرگزارترین شما نسبت به خدا، کسی است که نسبت به مردم سپاسگزارتر باشد.
عطش زائران را با لیوان آبی برطرف می کنند.
عطش فرهنگی کشور زخم خورده عراق را به توصیه امیرالمومنین با کتاب برطرف میکنیم.


شما هم می تونید در این امر خیر سهیم باشید.
شماره کارت نذورات اربعین:
۶۱۰۴۳۳۷۸۶۴۹۵۷۰۲۰

 

 

گلچینی از ناب ترین مداحی ها فارسی
فارسی_عربی
عربی

@amireman

 

 

کانال امت حسینی در ایتا( محتوایی که در طول پیاده روی حال دل و فکرتان را خوب می‌کند.)

https://eitaa.com/omatehoseini

 

 


مأموریت مخفی هایزر در تهران : درکی از حقایق نادیدنی در زمان محمدرضا شاه

مأموریت مخفی هایزر در تهران خاطرات ؤنرال هایزر انتشارات انقلاب اسلامی سیدمحمدحسین عادلی

مأموریت مخفی هایزر در تهران : درکی از حقایق نادیدنی در زمان محمدرضا شاه.

مأموریت مخفی هایزر در تهران
خاطرات ژنرال هایزر
ترجمه سیدمحمدحسین عادلی
انتشارات انقلاب اسلامی

معرفی:

این کتاب یک تاریخ نگاری دقیق و مفصل است ار حضور رابرت هایزر در ایران و تهران. این کتاب خیلی بی طرفانه نوشته شده چون رابرت هایزر از نگاه خودش مسایل را بررسی کرده. البته که او یک امریکایی است و برای تامین منافع کشورش به ایران آمده ولی در جریان این پیگیری ها، خیلی مسائل ریز و درشت را بررسی کرده و از بسیاری از مسایل پشت پرده و مخفیانه آگاه میشود و این برای بعضی ها که این روز ها شاه دوست شده اند و از همه چیز انقلاب ایراد میگیرند خیلی کار برد دارد.
رابرت هایزر در این کتاب دائماً ایرانی ها را ضعیف و ذلیل و بی عرضه قلمداد می کند، البته که شاید هرکسی جای او بود همین فکر را می کرد چون او غالباً با تعدادی از به اصطلاح بزرگان آن زمان در ارتباط مستقیم بوده و متأسفانه انها به شدت بی عرضه و ضعیف و… بودند.(منظور از بزرگان ؛ شاه و سران ارتش و دیگر مسئولین کشور است).

این کتاب به تمام کتابخوانان با حوصله ای که مشتاق مطالعه تاریخ و درک حقایق نادیدنی هستند توصیه می شود. مخصوصاً کسانی که علاقه دارند در مورد زمان محمد رضا شاه پهلوی و چگونگی عملکرد مسئولین در آن زمان آگاهی پیدا کنند.
نوش جان روحتان


کتاب دکترجکیل و آقای هاید : خوشگذران است و پرتوقع این آقای دکتر، وای به روزی که.

کتاب دکترجکیل و آقای هاید نویسنده: رابرت لویی استیونسن مترجم: محسن سلیمانی انتشارات افق

کتاب دکترجکیل و آقای هاید: خوشگذران است و پرتوقع این آقای دکتر، وای به روزی که…

 

کتاب دکترجکیل و آقای هاید
نویسنده: رابرت لویی استیونسن
مترجم: محسن سلیمانی
انتشارات افق

خلاصه:

دکتر جکیل یک پزشک بسیار خوش گذران و پولداری است که درعین حال بسیار باشخصیت است و وجهه اجتماعی فوق العاده ای دارد.
جکیل برای رسیدن به تمام خواهش های دلش تصمیم می گیرد ماده ای بسازد تا بتواند با آن به بُعد خوش گذران شخصیتش برود و با خیال راحت کارهایی را که فکر می کند غلط است ولی جالب وهیجان انگیز است انجام دهد، در همین راستا در طی تحقیقات پزشکی وعلمی خود موفق به کشف یک محلول شیمیایی می شود که می تواند او را به آدم دیگری تبدیل کند (بُعد خوش گذران وهوس باز وجودش) دکتر جکیل هر بار با خوردن آن محلول تبدیل به یک انسان زشت و بد قواره، وحشت انگیز، جنایتکار و وحشی می شود و خلاف های مختلفی را که دلش می خواهد، انجام می دهد.


دکتر جکیل هربار با خوردن این محلول از حالت خوب وجودش به حالت بد وجودش می رود و دوباره برمی گردد. اما کم کم می فهمد که در هر مرتبه، باید مقدار بیشتری از محلول را بخورد تا بتواند به حالت خوبش برگردد. تا اینکه در اخر عمر به جایی میرسد که احساس می کند بُعد شر وجودش بر او غلبه پیدا کرده و اورا رها نمی کند و نهایتاً با خوردن مقدار زیادی محلول به بُعد شر وجودش می رود اما هر کاری می کند دیگر نمی تواند به بُعد خیر خودش برگردد و نهایتا؟!…


به هم رسیدن در میانسی : غیرت نوجوان را قلقلک می دهد این داستان پرکشش.

به هم رسیدن در میانسی مهدی کردفیروزجانی شهرستان ادب

به هم رسیدن در میانسی : غیرت نوجوان را قلقلک می دهد این داستان پرکشش…

 

به هم رسیدن در میانسی

نویسنده: مهدی کردفیروزجانی
انتشارات: شهرستان ادب

معرفی:

اگر یک آدم زورگو و قلدر دنبال داداشت باشه و تو بدانی پاش بیفته برادر عزیزت را بکشند چه کار می کنی؟!
به نظرت چطور میشه حال کسی را گرفت که ماه رمضان علناً (در جلوی روزه دار ها) چایی معطر دم می کند بخوره؟ این داستان بهت یاد می ده…

خلاصه:

شکرالله مازندرانی یک برادر ناتنی دارد که حسابی لج ساواکی ها را در‌ آورده و آنها به دنبالش تا ده آمده اند و او باید برادرش را از این خطر آگاه کند در حالیکه خودش به دست ماموران در کلبه زندانی است؛ اینجاست که زیرکی و چابکی و برادر دوستی خودش را نشان می دهد…

پیام کتاب:

عشق به برادر ناتنی و تلاش برای حفظ جان او از ساواک در دل خود شجاعت و قدرت نهفته درون یک نوجوان با عقیده را نشان می داد + ظلم و جور ساواک ُ

بریده کتاب(۱):

عطر چای دم کشیده در دفتر پیچیده بود. رفتم دم در دفتر و داخل راهرو را نگاه کردم. کسی نبود. برگشتم در قوری را برداشتم. یک مشت پر، نمک ریختم توی قوری و فوری درش را گذاشتم.
با عجله از دفتر زدم بیرون و رفتم کلاس.
وقتی معلم را دیدم یادم آمد که برای چی رفته بودم دفتر!
معلم گفت:پس گچ کو؟»
زبانم بند آمد، نمی دانستم چه بگویم… ص۴

 

ادامه مطلب

خاطره : از قدیس تا قدیس واقعی

خاطره از قدیس تا قدیس واقعی

خاطره : از قدیس تا قدیس واقعی

 

خاطره از قدیس تا قدیس واقعی
اولین بار از زبان یک مجاهد واقعی -که خانم هم بود- با این کتاب آشنا شدم.
خیلی هم مشتاق شدم که این کتاب رو بخونم.

کتاب رو تهیه کردم، هرچه بیشتر می خوندم به امیرالمومنین علیه السلام بیشتر علاقه پیدا می کردم، نه اینکه با ایشون غریبه باشم ولی، تا بحال از نگاه یک مسیحی به مولایم نگاه نکرده و نیندیشیده بودم.
خلاصه شیفته ی این رمان شدم.

خیلی اوقات در جمع های فامیل و یا هر موقعیت مناسبی، مطالب این کتاب را برای دوستانم بازگو می کردم.
تا اینکه نزدیک عید غدیر خلاصه کتاب قدیس بنام ناقوس ها به صدا در می آیند» چاپ شد. گرچه به قدیس نمی رسید ولی خیلی خوب بود و کم حجم تر و ارزانتر.

کار تبلیغ این کتاب را شروع کردم :
وقتی روضه ای می رفتم،
و هر وقت شیفت حرم داشتم،
بعنوان هدیه که هزینه اش را با پیگیری خیرین مختلفی تامین کرده بودم به جوان ها و نوجوان ها می دادم.
تمام هدفم این بود که همه را با مولا آشنا کنم.

تا اینکه مهر ماه شد .
برای سخنرانی، تبلیغ و فروش کتاب های خوب به مدارس رفتم.
من هر مدرسه ای که می رفتم حتما این کتاب را معرفی می کردم،
یک روز در مدرسه ای در حین تبلیغ این کتاب گفتم : بچه ها ببینید یک مسیحی اینطوری نهج البلاغه می خوانده و با مولا انس داشته، ما چرا نه؟»
از ذهنم آیه ای از قرآن گذشت:
چرا دیگران را به کاری امر می کنید که خود انجام نمی دهید؟!!!»

بفکر فرو رفتم باید بیشتر با امام انس پیدا می کردم.
اما چطور؟
تا اینکه چند روز بعد در یکی از کلاس های اخلاق پایگاه مان استاد برگه های ختم نهج البلاغه را به ما داد.
شروع کردم به ختم و مطالعه نهج البلاغه.
اینطوری شد که از کتاب قدیس به سخنان خود قدیس رسیدم.

این کتاب زیبا برایم برکات زیادی داشت… .


خاطره : نمی فروشیم، فقط امانت ، حتی به شما!!!

تا ساحل آرامش -کتاب امانت دادن

خاطره : نمی فروشیم، فقط امانت ، حتی به شما!!!

 

خاطره: نمی فروشیم ، فقط امانت ، حتی به شما!!!


تا حالا شده مغازه‌ داری رو ببینی که تلاش کنه جنسش رو نفروشه؟!
درست خوندی عزیزم، نفروشه!
البته من، هم فروشنده ام و هم امانت دهنده اجناسی که می فروشم، به شرط سالم پس آوردن!

یه بنده‌ خدایی اومد موسسه ما که به شدت عاشق و دلسوخته کتاب تا ساحلِ آرامش” بود.
در حدی این عشقش واقعی بود که هرچی بهش می‌ گفتم: مسلمون! این کتاب رو که امانت بردی بردار بیار که بتونیم به چهار نفر دیگه هم بدیم مستفیض بشوند.
هربار می‌گفت: این کتاب رو که یه دور دو دور نباید خوند؛
چار پنج دور باید بخونی که تمام نکاتش حسابی تو عمق وجودت رسوخ کنه!

انقدر خاطرخواهِ این کتاب بود که گفت: می خرمش!
ما هم با نهایتِ دلسوزی برای دیگرانی که اونو نخوندن، گفتیم نمی‌ فروشیم!
چون فعلا این کتاب رو برای امانت‌ دادن موجود نداریم و همین یه‌ دونه ‌است.
خوبه دیگه، بهره‌‌ ات رو بردی ازش، بردار بیار که بقیه تو قایقاشون منتظرن تا به ساحلِ آرامش برسن!

امانت دادن بعضی از کتاب ها شیرین تر از فروختن اون هاست.


خاطره : قرص نیرو زا !!!

خاطره قرص نیرو زا

خاطره : قرص نیرو زا !!!

 

خاطره تدبیر خدا و قرص نیرو زا !!!

چند روزی که به صورت داوطلبانه و جهادی در نمایشگاه کتابی که آن موقع در جمکران کار می کردیم برایم خیلی جالب بود، آخر در خانه اگر یک دهم این مقدار کار کنم خسته می شوم و نیاز به استراحت دارم.
اما نمی دانم نیروی غیبی ما را تامین می کرد یا شاید در خانه ارباب جو زده شده بودم که این مقدار می توانستم تلاش کنم.
آقا جان ممنون از توانایی جسمی که در آن چند روز به من عنایت کردید.

پسر ۶ ساله دوستم، رضا، گیر داده بود که باید به من میز فروش بدهید،اصرار اصرار!!!
دو روز سرش شیره مالیدیم، اما روز سوم نشد.

نشاندیمش پشت میزهای کودک و ما فاصله ۳ متری­ اش ایستادیم که دست گل آب ندهد. هر چند که دسته گل­ بچه ­ی معصوم شیعه، پر از عطر محبت امام و خالص خالص و دور از گناه است.

رضا با تسلط نشست و شروع کرد با آن حرف زدن توک زبانی اش که: نصف قیمت، نصف قیمت…
هر کس می ­آمد طرف میز کودک تا کتاب ببیند و بخرد.
بین ۲ تا ۱۰ بار این ذکر نصفِ نصفِ را می ­شنید و البته می ­خندید و…

رضا با اعتماد به نفس بعضی از کتاب­ها را توضیح می­ داد. البته به زبان و بیان خودش دیگر.
هر جا هم کم می­ آورد با صدای بلند داد می ­زد: مامان، مامــــان، مامــــــان…

این کتاب چیه؟ این کتاب چنده؟ نصفش چنده؟ رو هم چنده؟
و می ­برد به مشتری می­ داد و پول هم که می­ گرفت.


جرأت نداشتیم پولش را در دخل بگذاریم، یک لیوان کاغذی برداشته بود، خرج و دخل خودش را سوا کرده بود.
پول را می­ گرفت اگر نمی­ دادیم هم بلند می­ گفت: بده، بده برای منِ، کتاب رو خودم فروختم و …. و در لیوان می­ گذاشت.

خیلی­ ها ذوق می­ کردند، و ما هم پشت سر می­ خندیدیم. کم کم تسلط­ش هم بیشتر می ­شد.

جالب بود:
به خانمی که دختر کوچک داشت می­ گفت: کتاب رنگ­ آمیزی دخترانه بگیر و بهشان داد.

یکی هم که داشت کتاب را می­ آورد تا پیش ما حساب کند با اعتراض بلند رضا مواجه شد که: کتاب را نبر، پولش را بده.

خلاصه ما تدبیر کرده بودیم که ۲ تا خانم با سن بالا بیایند کتاب کودک بفروشند .
تقدیر خدا این بود که همین کودکان بیشتر بدرد امام­شان می­ خورند.


مردی با آرزوهای دوربرد : زندگی و کارهای حاج حسن تهرانی مقدم، پدر موشکی ایران

مردی با آرزوهای دوربرد : زندگی و کارهای حاج حسن تهرانی مقدم، پدر موشکی ایران

 

مردی با آرزوهای دوربرد : عقار حدادی – فائضه، انتشارات لوح نگار

معرفی:

هدفش موفقیت خودش و تشکیلاتش نبود. حتی هدفش سربلندی سپاه و نیروهای ایران و خاورمیانه قدرتمند هم نبود. صاف و پوست کنده می خواست اسلام ابرقدرت » شود.

خلاصه:

این کتابی است بسیار زیبا از زندگی و کارهای حاج حسن تهرانی مقدم معروف به پدر موشکی ایران.
همت و اراده، استقلال، خودکفا بودن، تولید داخلی، اطاعت از ولایت فقیه، بی ریا بودن، اخلاص در کار، عزت اسلامی و پشتکار زیاد و نا امید نشدن و بسیار صفات عالی دیگر از ویژگی های پدر موشکی ایران است. با خواندن این کتاب با تمام وجود درک می کنم کار نشد ندارد.

بریده کتاب(۱):

موشک داشتن که دردی را دوا نمی کند. تا بلد نباشی چطور آتشش کنی و بفرستی و بنشیند روی نقطه ای که می خواهی فایده ای ندارد. موشک هایی که دشمن به زور و با پیگیری های فراوان از قذافی گرفته بود خودشان خدمه پروازی داشتند. یعنی تیمی از متخصصان موشکی هم برای پرتاب موشک از لیبی آمده بودند. غافل از اینکه تا اولین محموله موشکی از لیبی برسد، حسن مقدم ۱۲ نفر از بچه های تونچانه را دستچین کرده و همراه خودش برده بود سوریه. توی ۳ ماه یک دوره فشرده طاقت فرسای موشکی دیده بودند و برگشته بودند. درسی که سی چهل نفر توی یک سال باید می گرفتند سیزده نفر توی ۳ ماه یاد گرفته بودند و…

بریده کتاب(۲):

روز ۳۱ شهریور آن سال برای اولین بار ایران ۶ سکوی موشکی برده بود توی دژ. دهان وابستگان نظامی کشور های خارجی بار مانده بود. خیلی هایشان از تعجب روی پا ایستاده بودند و گردن گرفته بودند که موشک های جدید را بهتر ببینند. این تازه اول ماجرا بود. توی دنیا پیچید که قدرت دفاعی ایران رشد ناگهانی داشته. همه محاسبات و برنامه ریزی هایشان دچار تزل شد.

بریده کتاب(۳):

تخصص اش راه انداختن » بود. می گفت : راه بندازد، جا بنداز.» منتظر نمی شد بستر کاری که روی زمین مانده کامل درست شود و ردیف بودجه بگیرد و چارت تشکیلاتی ومکان و پرسنل و اینهایش فراهم بشود.
سازمان جهاد خودکفایی را هم خودش راه انداخت. وقتی که احساس کرد مفهوم کار جهادی کردن دارد از دایره المعارف مردم پاک می شود.

بریده کتاب(۴):

این درست که سال ۵۷ انقلاب بود و مردم درست روی پیچ تاریخ ایستاده بودند… ولی مگر یک جوان ۱۹ ساله تک و تنها چقدر میخواست تاثیرگذار باشد؟ اصلا یک نفر یا کم یا زیاد چه تاثیری بر اراده مردم داشت؟ اگر آن روز ها حسن آقا آن تصمیم را برای زندگی اش نمی گرفت و همراه عموزاده هاش می رفت فرانسه و کانادا؟

بریده کتاب(۵):

اهل ریسک نبود که بود. ماجراجو نبود که بود. استعداد رشک برانگیز و نمره های بالا و هوش سرشار نداشت که داشت. موهای فرفری بلند روشنفکری نداشت که داشت. شلوار تنگ دمپاگشاد و بلوز چهارخانه چسبان نمیپوشید که میپوشید. که اگر آقا روح الله بیاید، به کمک جوان هایی مثل تو باید کاری بکند، مانده بود.

بریده کتاب(۶):

بارها رفته بود خدمت آقا. ولی نه مثل خیلی ها با دست خالی و دل پر. می گفت : پیش آقا باید با دست پر رفت … ولی این بار آقا آمده بود بالای سرش. برای یک رهبر سردار سپاه از دست دادن خیلی سخت است. چه آنکه سرداری باشد که درباره اش بگوید : شد حسن آقا قولی بدهد و انجامش ندهد ؟»

بریده کتاب(۷):

هدفش موفقیت خودش و تشکیلاتش نبود، حتی هدفش سربلندی سپاه و نیروهای مسلح و ایران و خاورمیانه ی قدرتمند هم نبود… صاف و پوست کنده، می خواست اسلام ابر قدرت شود… می خواست دشمنان قسم خورده ی اسلام جرأت نکنند به مسلمانان نگاه چپ بیندازند… می‌خواست اسرائیل نابود شود و سرزمین‌های اشغالی طعم آزادی را بچشند.

بریده کتاب(۸):

حاج‌ حسن دستش را مشت کرد و گفته بود: من اگر مُردم هم روی قبرم بنویسید” اینجا مدفن کسیه که می خواست اسرائیل را نابود کنه. صفحه ۴۸

بریده کتاب(۹):

بس که زمان جنگ توی دوربین نگاه کرده بود، افق دیدش شبیه دوربین شده بود انگار همیشه از بقیه چند سالی جلوتر را می دید….!

بریده کتاب(۱۰):

در طول زندگی اش کسی از او نشنید که توپخونه رو من تاسیس کردم! یا اینکه من پدر موشکی ایرانم یا هر چیز شبیه دیگر…
هیچ باری نشده بود که بایستد جلوی کاری که کرده و عکس یادگاری بگیرد…
اگر اینطور نبود که آقا درباره اش نمی گفت”ایشان نه اینکه در کارش اخلاص داشته باشد، سر تا پایش اخلاص بود…” صفحه ۸۱

بریده کتاب(۱۱):

حسن آقا آدم خوش مشربی بود. وقتی میخواست شوخی کند و شور وحال مجلس را عوض کند کسی جلودارش نبود! گاهی شده بود با جماعتی از فامیل شبی را توی طبیعت باشد برایشان آتش روشن کرده بود، مجبورشان کرده بود مثل سرخ پوستان دور آتش گومبا گومبا کنند.یا اگر فامیل را توی مهمانخانه ی مادر دور هم می دید همه را جمع می کرد ومجلس گرمی می کرد. گاهی می گفت همه دستها بالا. فلانی دستاش خوب بالا باشه، تو فلانی یه دستت کمی بالاست. بعد ازشان می خواست موج مکزیکی راه بیندازند وبلند بگویند”زنده باد مادر جون، زنده باد مادرجون”!بس که مامانی بود حاج حسن.
حاج حسن یک فوتبالی دو آتیشه بود. از بچگی با توپ و گل کوچیک بزرگ شده بود جوان تر که بود استادیوم هم می رفت. حتی در شرایط سخت. مثل آن دفعه که با یکی دیگر از فرماندهان سپاه عازم جبهه بود. سر راهشان از تماشای دربی هم جانمانده بودند. همان جاکه وقتی وسط بازی اذان شده بود حاج حسن مهرش رادر آورده بود ومیان آن همه سروصدا وهیجان و زنگ نمازش را خوانده بود….

بریده کتاب(۱۲):

حسن اولین کسی بود که خودش را به انبار مهمات رسانده بود و بزرگ‌ترین اسلحه‌ای را که دیده بود را برداشته بود، غافل از این‌که اسلحه اش قسمت به درد نخوری از یک سلاح بزرگ است که اشتباهاً آن‌جا افتاده است. چقدر دوستانش به این اشتباه او خندیده بودند؛ در واقع آن روز دوستان حسن به تفنگ نشناسی کسی خندیده بودند که در آینده قرار بود طراحی و ساخت پیچیده‌ترین سلاح‌های دنیا را انجام دهد.
همین بود که همیشه به بچه‌های تازه وارد گروه شان می‌شدند می‌گفت: هیچ از بقیه عقب نیستید من خودم از جایی شروع کردم که فرق لوله و اسلحه را نمی‌دانستم.» ص۱۶

بریده کتاب(۱۳):

شاید آن جمله معروف حاج حسن که چند ماه مانده به شهادتش توی جلسه خطاب به بچه‌هایش» گفته بود برای ما مردم عادی عجیب باشد، آن قدر که دیوار نوشته‌اش کنیم بد نیست و بشود دست زینت اتوبان ها و نمایشگاه‌ها و جشنواره‌هایمان. ولی برای آن‌ها که آن روز توی جلسه بودن و حاجی را می‌شناختند حرف عجیبی نیامده بود وقتی که حاج حسن دستش رو مشت کرده بود و گفته بود من اگر مردم هم روی قبرم بنویسید: اینجا مدفن کسی است که می‌خواست اسرائیل را نابود کند.ص ۴۸

بریده کتاب(۱۴):

اگر می‌رفت شاید دانشمند برجسته ای می‌شد از دانشمندان ناسا یا جاهای دیگر معروف فوق فوقش فضاپیمای اختصاصی می‌داشت برای خودش! ولی اگر ساعت اجلش روی پنجاه و دو سالگی تنظیم شده بود نمی‌توانست که بیشتر زنده بماند می‌توانست وقتی از جلوی آزمایشگاه بزرگش می رفت سمت ماشین آخرین مدل قرمزش راننده مستی بزند و پرتش کند توی خیابان‌های غربت. می‌توانست هنگام پرواز با پاراگلیدرش بخورد به سقف و پایش سالم به زمین نرسد می‌توانست وقتی که رفته بود توی بانک پول کلانی را بین حساب‌هایش جابه جا کند یکی از رگ‌های قلبش بگیرد و سکته کند و بمیرد. اما بعید بود شهید شود، بعید بود با پارسایی کامل و وجودی سر تا پا اخلاص از دنیا برود، بعید بود نشان سرداری سپاه یک کشور شیعی روی دوشش باشد و آرزویش سربلندی اسلام باشد بعید بود بلندترین مقام حکومتی و نفوذی کشورش بیاید سر جنازه‌اش….ص۸۸


رساله حقوق امام سجاد علیه السلام : محمدحسین افشاری

معرفی:

انسان های بزرگ وظیفه شناسند و این احساس مسئولیت آنها را از دیگران متفاوت می کند. اگر می خواهی مسئولیت خود را نسبت به دنیای پیرامونت بدانی، رساله ی حقوقی امام، مجموعه ی کاملی را در اختیار تو قرار می دهد.

بریده کتاب:

حق مادرت این است که بدانی او آنگاه که هیچکس حمل کسی را بر دوش خود نمی پذیرفت تو را بر دوش خود پذیرفت و از میوه ی دلش به تو داد. آنگاه که کسی به تو چیزی از خودش نمی داد، با تمام اعضایش از تو مراقبت کرد. او باکی نداشت که خود گرسنه بماند ولی تو را غذا بدهد و نیز خود تشنه بماند ولی تو را سیراب نماید. خود در آفتاب بماند ولی تو را در سایه نگاه دارد ……
حق نیکی کننده به تو این است که از او تشکر نمایی و با نیکویی او را یاد کنی، و با گفتار نیک به او پاسخ گویی و او را با بهترین و پاک ترین دعایی که میان تو و خداست دعا گویی هرگاه چنین کردی از او در آشکار و پنهان سپاس گفته ای ….


کتاب گنجینه عفاف : قدر داشته هایمان را بدانیم، میراث بانویمان زهرا قیمتی ست…

 

کتاب گنجینه عفاف : مهدی نصیریان دهزیری، نشر اندیشه صادق

معرفی:

تا حالا یه عالمه مطلب کوچولو وخیلی جالب یه جا دیده بودی؟ الان میتونی ببینی! وقتی این کتابو میخونی، می فهمی چی داری که خودت خبر نداری…؟!همه می دونند ولی تو قدرشو نمی دونی
اونی که نداره داره زجر میکشه ولی تو که داری حواست نیسیت! بخون تا بفهمی چی میگم!

بریده کتاب(۱):

زن ومرد، دختر وپسر نامحرم مثل دوسیم برق هستند که عدم وجود عایق بین آنها باعث آتشسوزی اخلاقی وانفجارهای خانمان سوز می شود وحجاب اسلامی محافظی است که از این آتش سوزی ها پیشگیری کند.

بریده کتاب(۲):

فرق عشق وهوس: عشق عمیق ومتمرکز کننده نیروها ویگانه پرست است، هوس سطحی و پخش کننده نیرو وهرزه صفت است.

بریده کتاب(۳):

پیامبر(ص) فرمودند: زن، سراسر پیکرش عورت است! یعنی تمام موجودیت پیکرش شهوت انگیز وتحریک کننده است واصل پایه مساله حجاب هم همین است.پ

بریده کتاب(۴):

موید ارشد انیستتوی لندن: باید کشورهای اسلامی را باترویج وآیه الله ها رابا فرهنگ ولایت زمینی» در سرزمین هایشان به محاصره در آورد، حالازمان رها کردن سگ های جدیدجنگ، چونمایکروساخت» ومیکی ماس» است!

بریده کتاب(۵):

مشیل هولباک (نویسنده فرانسوی ): جنگ برضد اسلام گرایی با کشتن مسلمانان فایده ندارد، فقط با فاسد کردن آنها می توان به این پیروزی دست یافت، پس باید به جای بمب بر سر مسلمانان دامن های کوتاه فروبریزیم .!


دخترجوان و حقیقت پنهان: روایت ازدواجی پر حادثه ولی بسیار شیرین

 

دخترجوان و حقیقت پنهان : حسینعلی عنابستانی، نشر کاتبان

 

معرفی:

سمانه ومصطفی زوج جوانی هستند که در روز ازدواجشان برای مصطفی دعوتنامه ای برای ادامه تحصیل در خارج از کشور می رسد و او چاره ای ندارد جز اینکه همان روز راهی سفر شوداین سفر موجب حوادثی می شود….

 

بریده کتاب:

پس از چند روز فائزه بهترین دوست دوران دبیرستانش را با مصطفی آشناکرد. آن دو با هرنگاه و گفت وشنود بیشتردلباخته هم می شدند زیرا سمانه این هیبت و بزرگواری را در سیمای هیچ مردی ندیده بود ومصطفی این همه نجابت وپاکی را در دختری.


کتاب الگوهای تربیت کودکان : محمدعلی کریمی نیا، نشر پیام مهدی(عج)

خلاصه:

در این کتاب با بررسی برخی نمونه ها، اصول تعلیم و تربیت کودکان را در قالبی جذاب و دلنشین بصورت داستان های عبرت آموزی از سرگذشت دیگران بیان کرده است.
نقش خانواده، نقش وراثت، نقش پدر و مادر و توجه به کودکان یتیم، محبت به فرزندان، آموزش های دینی کودکان و احترام به شخصیت آنان، نقش معلم و تأثیرگذاری عوامل محیطی تشویق و پرهیز از خشونت و … مطالبی است که در این کتاب خواهید خواند.

بریده کتاب(۱):

امام سجاد علیه السلام، می فرماید: حق فرزندت به تو این است که بدانی وجود او از توست و بد و خوب او در این دنیا به تو ارتباط دارد و بدانی که در سرپرستی او مسئولیت داری و مسئول تربیت او هستی که او را به خداوند بزرگ راهنمایی کنی.
بافرزندت آنچنان رفتار کن که اثر نیکوی تربیت تو مایه ی زیبایی جمال اجتماعی او باشد، و بتواند در شئون مختلف زندگی با عزت و آبرومندی زندگی کند.

 

ادامه مطلب

زیباترین عید، زیباترین جشن : روایت زیباترین عید مسلمانان وماجرای برپایی جشنی زیبا

زیباترین عید، زیباترین جشن : روایت زیباترین عید مسلمانان وماجرای برپایی جشنی زیبا

 

زیباترین عید، زیباترین جشن : سیدمحمد مهاجرانی، نشر جمکران

معرفی:

بچرخان، بچرخان
کتاب را می‌گویم
بله درست حدس زدید این کتاب دو داستان دارد و دو جلد و از دو طرف خوانده می‌شود
داستان زیباترین عید روایتگری روز عید غدیر خم است.
و زیباترین جشن داستان برپایی جشن در محله توسط بچه هاست که با فراز و نشیب های جالبی رو به روست…
این کتاب با قطع بزرگ و تصویرگری انیمیشنی و زیبا می‌تواند بهترین و ماندگار ترین عیدی، عید غدیر کودکتان باشد.

زیباترین عید، زیباترین جشن : روایت زیباترین عید مسلمانان وماجرای برپایی جشنی زیبا

بریده کتاب:

بوی عطر شله زرد حیاط را پرکرده است.
مادرم می گوید:ماشاالله! چه دیگ بزرگی! مگر چندنفر مهمان دارید؟»
مادربزرگ می گوید:پنجاه و پنج نفر.»
– شله زرد این دیگ برای دویست نفر هنم زیاد است!
می خواهم بین همسایه ها و اهل محله و رهگذران هم تقسیم کنم.
– چه با سلیقه اید!
اشک از گوشه ی چشم مادربزرگ سرازیر می شود و می گوید:

امام حسین(ع) در عیدغدیر، غذا کمی پخت و در بین مردم تقسیم می کرد»


خدایا خیلی دوستت دارم : آموزش رفتارهای درست و صحیح با توجه به صفات خداوند

خدایا خیلی دوستت دارم : آموزش رفتارهای درست و صحیح با توجه به صفات خداوند

 

خدایا خیلی دوستت دارم : سهام الاندلسی/علی باباجانی، نشر براق

معرفی:

کودک قصه ی ما دلش می‌خواهد که خدا او را دوست داشته باشد. پس دست به کارهایی می‌زند که از صفات خداوند هستند، مثل عدالت، زیبایی، مهربانی و بخشندگی و علم
عمق موضوع قصه همراه با متن روان و دلنشین و تصویرگری هنری جذاب و انیمیشنی باعث خاص بودن این کتاب شده است.
آموزش رفتار های درست و صحیحی که با توجه به صفات خداوند متعال توضیح داده شده و برای کودک ملموس است از ویژگی های محتوایی کتاب است.

بریده کتاب:

خواهرم گفت: خدا دانا تر از همه است.
دام میخواهد دانا باشم تا خدا مرا دوست داشته باشد، به همین خاطر درسم را خوب می‌خوانم و مشق هایم را سر وقت‌ مینویسم وکتاب زیاد می‌خوانم، کتاب هایی که داستان ها و مطالب آموزنده دارد.
قرآن را هم میخوانم و سوره هایش را حفظ می کنم تا خدا مرا دوست داشته باشد.


خدای مهربان مورچه ها : پاسخ به سوالات کودکان پیرامون خداشناسی در قالب داستانی جذاب

خدای مهربان مورچه ها : پاسخ به سوالات کودکان پیرامون خداشناسی در قالب داستانی جذاب

 

خدای مهربان مورچه ها : مرتضی دانشمند، بوستان کتاب قم

معرفی:

از کودکی هر چه داستان برایم خوانده اند را در ذهن دارم، از لالایی های مادر در خردسالی تا داستان های هرشبش در کودکی
مفاهیم دینی تنها در صورتی برای کودکان خسته کننده و ملال آور نیست که در قالب داستان یا شعر بیان شود، در این صورت هم جذابیت بیشتری دارد هم در ذهن کودک باقی خواهد ماند.
کتاب ( خدای مهربان مورچه ها) در قالب داستان های ساده به سوالات کودکان پیرامون خداشناسی پاسخ داده است.

بریده کتاب:

مورچه ها می دانند،
همیشه کسی هست که دعایشان را می شنود و از لانه تا دانه هدایتشان می کند.
جوجه ها می دانند،
همیشه کسی صبح زود پرنده های مادر را بیدار می‌کند و آن ها را به دنبال دانه می فرستد تا جوجه ها گرسنه نمانند.
و تو میدانی،
خدای مورچه ها و جوجه ها
خدای مهربان بچه ها هم هست. دعایشان را می‌شنود و آرزو هایشان را بر آورده می کند
دوست خوبم!
خدای مهربان مورچه ها
برای توست و برای همه دل هایی که حرف هایشان را با او می زنند.


آیا خدا صدامو می شنوه؟ : ساده سازی مفاهیم اعتقادی و پاسخگویی به سوالات دینی

آیا خدا صدامو می شنوه؟ : ساده سازی مفاهیم اعتقادی و پاسخگویی به سوالات دینی

 

آیا خدا صدامو می شنوه؟ از (مجموعه بچه ها می فهمند) : زهرا ، اندیشه و فرهنگ جاویدان

معرفی:

مجموعه بچه ها می فهمند با هدف ساده سازی مفاهیم اعتقادی و پاسخگویی به سوالات دینی کودکان تالیف شده است. این مجموعه در قالب داستانی و با نگاه روانشناسانه، دغدغه شما گرامیان در خصوص سوالات و کنجکاوی های فرزندان تان را برطرف می سازد، سوالاتی که گه گاه در چند نسل متوالی بی پاسخ مانده و باعث می شود اندیشه های آنان نا بسامان رشد یابد.
تصویرگری زیبای این کتاب مورد توجه مخاطبان زیادی قرار گرفته است
عناوین این مجموعه:
خدا کجاست؟
خدا رو چطور ببینم؟!
آیا خدا صدام رو میشنوه؟!
کاری بدی کردم، خدا من رو دوست داره؟

بریده کتاب:

خورشید خانم از بچه ها پرسید: حالا بگید ببینم از کجا بفهمیم که خدا پیش ماست، ما رو دوست داره و صدامون می شنوه.”
سحر و دوست های خوبش یک عالمه از چیزهایی که داشتند و دور و برشون می دیدند رو با دقت بیشتری مرور کردند و برای خورشید نام بردند. شما هم می تونید با نام بردن نعمت های خدا به سحر و دوستانش کمک کنید؟!
بعد خورشید گفت:”دوست های خوب من؛ هر نوزادی که متولد می شه، هر جوجه ای که سر از تخم بیرون می آره و هر حیوانی که به دنیا میاد و… همه و همه یعنی این که خدا آدم ها و بقیه موجودات رو دوست داره و صداشون رو هم می شنوه و این همه نعمت بهشون هدیه داده…


خاطره : فروش کتاب یا هدیه ای جدید!

خاطره با یک کتاب امام زمان را هدیه دادم !!!

خاطره : فروش کتاب یا هدیه ای جدید!

 

خاطره فروش کتاب یا هدیه ای جدید!
آدم های مهربان را دوست دارم.
او هم با مهربانی قرارداد بسته بود. . .
اخلاق خوبش مشتری جذب کن بود من هم یکی از آن مشتری ها . . .
اهل تلافی محبت ها هستم و از آن جا که سر و ته بنده را به کتاب بسته اند . . .

فقط یک مجهول وجود دارد:
چگونه شروع کنم؟
با توکل به خدای منّان سر صحبت را باز می کنم.
ازشرایط جامعه و علاقه ی بچه مدرسه ای ها به کتاب های خوب و اوضاع کتابخوانی می گویم.
کلی هم عزیزم و قربانت شوم می چسبانم تنگ سخنرانی ام و تا تنور داغ است چند کتاب کم حجم و قشنگ امام زمانی را می گذارم توی دستش.
کنجکاوش می کنم تا دنبال ادامه ی داستان ها باشد و . . . الفرار. . .

بار دیگر تماس می گیرم برای نوبت گرفتن . . .
خود را که معرفی می کنم قربان صدقه ها و تشکرهاست که نثارم می شود.
راهی می شوم و این بار، بار بیشتری می بندم.
به آرایشگاه که می روم محبتش را چند برابر دفعات قبل نثارم می کند.
شروع می کند به تعریف از کتاب ها و اینکه به دوستانش داده و آنها هم بسیار لذّت برده اند.
از دوستی می گوید که نمازخوان نبوده و محبت امام زمان در این کتاب، حسابی حالش را عوض کرده!
و نمازش ترک نمی شود . . .
در نهایت از من چند کتاب و آنکه دیرتر آمد می خواهد. شب برایش می برم.
کتابها را به سینه می چسباند و با بغضی غریب می گوید:
باورتان می شود؟. . . انگار امام زمان را به من هدیه داده اید!!!


ائمه اطهار علیهم السلام سنّ روز ولادت تاریخ ولادت شهر ولادت روز شهادت تاریخ شهادت شهر شهادت
پیامبر اکرم ۶۳ جمعه ۱۷ ربیع‌الاول عام‌الفیل مکه دوشنبه ۲۸ صفر ۱۱ق مدینه
امیرالمؤمنین ۶۳ جمعه ۱۳ رجب ۳۰ سال بعد عام‌الفیل مکه کعبه دوشنبه ۲۱ رمضان ۴۰ق کوفه
حضرت فاطمه ۲۰ جمعه ۲۰ جمادی‌الثانی ۵سال بعد بعثت مدینه دوشنبه ۳ جمادی‌الثانی/ ۱۳ جمادی‌الاولی ۱۱ق مدینه
امام حسن ۴۷ سه‌شنبه ۱۵ رمضان ۳ق مدینه پنج‌شنبه ۲۸ صفر ۵۰ق مدینه
امام حسین ۵۷ پنج‌شنبه ۳ شعبان ۴ق مدینه شنبه ۱۰ محرم ۶۱ق کربلا
امام سجاد ۵۶ شنبه ۵ شعبان ۳۸ق مدینه شنبه ۲۵/۱۲ محرم ۹۴ق مدینه
امام باقر ۵۷ جمعه ۱ رجب ۵۷ق مدینه دوشنبه ۷ ذوالحجه ۱۱۴ق مدینه
امام صادق ۶۵ دوشنبه ۱۷ ربیع‌الاول ۸۳ق مدینه دوشنبه ۲۵ شوال ۱۴۸ق مدینه
امام کاظم ۵۵ یکشنبه ۷ صفر ۱۲۸ق مدینه جمعه ۲۵ رجب ۱۸۳ق بغداد
امام رضا ۵۵ پنج‌شنبه ۱۱ ذوالقعده ۱۴۸ق مدینه سه‌شنبه آخر صفر ۲۰۳ق طوس
امام جواد ۲۵ جمعه ۱۰ رجب ۱۹۵ق مدینه سه‌شنبه آخر ذوالقعده ۲۲۰ق بغداد
امام هادی ۴۰ جمعه ۱۵ ذوالحجه ۲۱۲ق مدینه دوشنبه ۳ رجب ۲۵۴ق سامرا
امام عسکری ۲۸ جمعه ۸ ربیع‌الثانی ۲۳۲ق مدینه جمعه ۸ ربیع‌الاول ۲۶۰ق سامرا
امام زمان   جمعه ۱۵ شعبان ۲۵۵ق سامرا عجل الله تعالی فرجه الشریف

 

خوردن و آشامیدن : آدابی مهم و کاربردی از یک روزمره ی تکراری

 

خوردن و آشامیدن (مجموعه ی کتاب های مهارت های زندگی) : هادی الیاسی

 

خلاصه:

در این کتاب می خوانیم :
۱ـ از چه ظرفهایی برای خوردن و آشامیدن استفاده کنید
۲ـ مصرف غذاهای لذیذ و منع از زیاده روی
۳ـ حالات و رفتار هنگام غذا خوردن
۴ـ دعاهای هنگام خوردن
۵ـ فضایل و آداب مهمانداری
۶ـ فوائد بعضی از خوراکی ها
۷ـ ویژگی ها و روشهای خلال کردن دندان
۸ـ آب های آشامیدنی
۹ـ آداب نوشیدن آب و

 

بریده کتاب:

در مورد نحوه ی خوردن و آشامیدن، از مقدمات اولیه خوردن مثل ظروف غذا خوری تا طرز نشستن و با چه آدابی خوردن غذا را شروع کردن، خواندن دعاهای قبل از غذا، مواردی که باید قبل، بعد و در حین غذا مراعات کرد، اعمالی که پس از غذا خوردن باید و نباید انجام داد و مطالب جالبی در مورد خواص و مضرات برخی از خوراکی ها


دوره درهای بسته(۶) : گوشه ای از اسارت را بخوانید و قدر بدانید آزادی را…

 

معرفی:

آزاد بودن یا آزادی با ول گشتن با آزاد گشتن فرق دارد.
کتاب خاطرات اسرا مزه های شیرین زندگیمان که ما آنها را ندیده می گیریم زیر زبانمان می گذارد تا برای لحظه ای از خدا به خاطر نعمت های زیادش مخصوصا به خاطر آزادی تشکر کنیم و اینقدر ول نباشیم. دل آزاد با دل ول خیلی فرق دارد.

بریده کتاب:

وقتی خبر رحلت امام (ره)رادر اردوگاه عراق دادند …فکر می کردم همه این سالها را هدر کرده بودیم، برگردیم ایران، دوباره امام را ببینیم. حالا که امام دیگر زنده نبود، برمی گشتیم ایران چه می شود؟!
انگار همه مصیبت های عالم یک جادوی سرمان خراب شده بود، یاد سالهای گذشته افتادم که وقتی یکی از بچه ها برای امام نامه نوشته بود امام (ره) هم جواب نامه را با دست خط خودش داده بود، نامه کوتاه بود اما چه قدر آرامش داشت.
نوشته بود :بسم الله الرحمن الرحیم فرزندانم پدر پیر شما همیشه به یادتان است روح الله ال » گریه می کردم ودست می کشیدم روی کاغذ، انگار حرم را زیارت می کردم و…


امام زمان(عج) - نیمه شعبان- استغاثه به امام زمان(عج الله)

یاور آقا سلام؛

 برای جشن بزرگ نیمه شعبان آماده ای؟

 اگر هنوز آماده نشدی؛

اگر میخوای هزاران دل عاشق رو به امامشون وصل کنی؛

اگر میخوای تو یه جمع متفاوت یه قدمی متفاوت برای آقات برداری،

بسم الله. الان وقتشه!

یه عالمه کارریخته سرمون وشدیدا منتظر یاری سبزتان

***

ما هر سال برای نیمه شعبان کار بزرگی انجام می دهیم، بزرگتر از همه جشن ها و نذری ها.
ما سعی می کنیم با کتاب هایی در مورد مهربانی های امام، حب امام رو در قلب ها زنده کنیم
هر کس که یک جرعه از این محبت تو زندگیش جاری بشه، میشه باقیات الصالحاتی برای ما.
چون دلی که عاشق امام شد گمراه نمیشه؛ و این هنر فقط از "کتاب" برمیاد نه هیچ چیز دیگه!
برای سهیم شدن در این کار بزرگ:شماره نذورات

*******

روزهای بدون او سر نخواهد آمد مگر اینکه من و تو ما بشویم و دست یاریش را بگیریم! تو هم میتوانی یکی از زمینه سازان ظهور باشی، غلت نکانی جابمانی! شاید این حضور امضای یاری دائمی باشد برای همراهی امامت! اولین همایش بزرگ بانوان یاوران حضرت حجت(عج)

*****

بالاخره یک روزی هم نوبت تو می شود روزی که می فهمی  بعضی ها یک نفرند. ولی وقتی نیستند، همه تنهانآخرین نوبت عاشقی ما

**************

به همه این پیامو بدیم: رهبرانقلاب: حجت بر شما تمام است. انتظار از شما عزیزان کاری بیش از خودسازی علمی و دینی و اخلاقی است؛ انتظار آن است که بر محیط پیرامونی خود اثر گذارید و بر رهروان راه خدا با گفتار و عمل خود بفزائید." بعد 2تا روز مشخص کنیم، یکی صبح، یکی عصر که هرکی هرکدوم رو تونست بیاد، به ملت بگیم آقا گفتن حجت برشما تمامه، اگه هنوز عذری داری که کاری نکنی، نکن. ما یه فکرایی کردیم، یه برنامه ای ریختیم که چطوری تاثیر بزاریم.

**************

پولی که باهاش لباس میخری، پولی که باهاش مهمونی میدی، پولی که باهاش میری مسافرت و. یه وقتی میرسه که به هیچ دردت نمیخورن و تو رو تنهای تنها رها میکنن!! ولی هزینه ای که میدی واسه ظهور آقا، حتی اگه یه قرون هم باشه، یه جایی دستتو میگیره جایی که تنها میمونی مطمئن باش! نیمه شعبان میخایم دل یه عالمه زائرو پر از محبت امام کنیم با هدایای زیبای تاثیرگذار شما هم اگه میخاین بسم الله. شماره حساب

*************

حسرت میخوری. خیلی زیاد شک نکن حسرتی عمیییییییق! درجانت شعله میکشد، که چرا از آن همه چیزی که داشتی، حتی یک *ذره* اش راهم برای خودت نگه نداشتی! لااقل کاری کن وقتی نامه اعمالت را میدهند، ببینی نوشته اند "یک گوشه مالش را داد. برای یوسف زهرا" نیمه شعبان منتظر است تا تورا به امامت برساند، تا مالت رابرای *خودت* نگه دارد. نذری های شمارا بصورت بسته­های ماندگار وتاثیرگزار درنیمه شعبان بدست مهمانان حضرت می­رسانیم، تا دل­های زیادی به دل امام گره بخورد:

*****************

وقتی بعضی ازآدما رو می­بینیم، آرزو می­کنیم شبیه اونا باشیم: برای نزدیکتر شدن ظهور بدویم وکارکنیم. ماجلسه­ای داریم برای کسانی که دوست دارن این طوری باشن.

راستی برای درست کردن بسته­های نیمه شعبان کار عظیمی رو شروع کردیم، شما هم بیایید کمک، بدون شما هم لطفش کمه هم نیرو!

******************

امام ای ١٠روز پیش حکم جهاد داده­اند: "مامواجهیم با یک حمله همه جانبه­ی فرهنگی و اعتقادی و ی"  و فرموده­اند وظیفه دفاع بر عهده"مردمان مومن" است. ما یک برنامه آسان اما بسیار موثر داریم.

اگر نیایی از یاری امام زمان باز می­مانی.

***

***

اللهم عجل لولیک الفرج

روا بود که گریبان زهجر پاره کنم.

دلم هوای توکرده بگو چه چاره کنم.

دعوتید به جشن بیعت با امام زمان(عج)

جایتان خالی نباشد.باحضورتان قدمی در تعجیل ظهور بردارید

------

باران میباردبه حرمت وجود نازنینت.

چون "بیمنک رزق الوری"

ودراین لحظات,

دعامیکنم برای سلامتی وجود نازنینت,

ای تنهاحجت خدا روی زمین,

که"بوجودک ثبتت الارض والسماء"

#نماز استغاثه,صلوات,سوره فتح

به نیت فرج مضطر

#برای توفیق خادمی

****

#نمازاستغاثه دسته جمعی برای ظهور

چه در خانه اید!

چه بیتاب شده اید و زدید به جاده!

چه درخانه اربابید!

چه دور ازقم هستید!

قرارما جمعه نیم ساعت قبل ازاذان مغرب.

خوشا به حال کسانی که پیاده طی طریق می کنند

روز شمار مهدوی

از بزرگواری کریم اهل بیت علیه السلام به دور است
که در هنگام نیاز و حاجت کسی
کرامت خویش بپوشاند.
دستت را به دست کریم بسپار.

#روز شمار جشن غدیر

***

خدا راه را بر هیچ کس نمی بندد
مگر آنکه خودش دلش را قفل زده باشد
امام در کوچه پس کوچه های
تاریک ذهن و دلت
آفتاب روشن است

***

در تنها خانه ای که همیشه باز است
خانه محبت است.
دستت که بند محبت اهل بیت باشد
همه بندها باز می شود.
نماز استغاثه،سوره فتح و به نیت فرج خوانده شود
#روز شمار جشن غدیر

***

 

دفاع از حریم،کوچک و بزرگ نمی شناسد
ترس اگر نداشته باشی
دشمن زیاد هم باشد،امکانات هم داشته باشد
از همت و هیبت تو پا پس می کشد.
نماز استغاثه،سوره فتح و به نیت فرج خوانده شود

#روز شمار جشن غدیر

***

اگر تمام دنیا مقابلت بایستند
تو بلند شو برای یاری خدا
سستی نکن، بهانه نیاور،تحمل کن سختی ها و رنج ها را.
قول داده خدا.یاری ات کند
نکند حرف امامت زمین بماند.
نماز استغاثه،سوره و فتح به نیت فرج خوانده شود.
#روز شمار جشن غدیر

***

 

خوشا به حال منتظران قائم (عج الله)

و وای به حال بی دین ها و عقب مانده ها‌.

خوشا به حال ما اگر در راهش خسته نشویم،بمانیم و دل بدهیم.

***

می خواهی اش،یادش میکنی

به او نیاز داری ،یادش میکنی

نیاز،ادم را وادارمیداردکه ذکرش را بگوید

ویادتو اقای من ،تنها ذکری است که شیرینی ان می اید روی دل ولحظه های تلخی را میشویدومیبرد.

***

امام که داشته باشی ،زمین واسمان دراختیار توست چون درخدمت امامی وخدا همه چیز را دراختیار امام گذاشته است.

***

امام ،مثل خداست ،دریای محبت ورحمت.

دراب بهشتی شستشو کن.

عطر امام زندگی ات را فرامیگیرد

***

شیعه حواسش باشد

گناه اورا به پای امامش حساب میکنند.

شیعه ایینه ی امام است. کدر نکن ایینه را.

***

امام ساکن اسمان ها بود درعرش خدا،پس خدا منت گذاشت برمن وشما واورا میان ما ساکن کرد .

ما ظلم کردیم درحق امام والبته بیشتر درحق خودمان اورا رها کردیم.

***

دلبر مه روی من!

آن ها که تنها صبح جمعه ها به یاد تو می افتنددلشان دریاست

مگر میشودنفس بالا بیایدواه فراق تو را اواز نکند.

چه بی شرم است دلی که می تپد،

اما اهنگ نام تو را ساز نمیکند

***

امام را نخواهیم برای اسایش خودمان

برای رفع غصه های شخصی مان

امام اصل ومعنای زندگی است

امام را اگر بخواهیم برای امام بودن ،میشویم مثل سلمان ،مثل عباس(ع)

***

چه سخت است که تورا نبینم وبمیرم.

چه سخت است از تو نه صدایی بشنوم ونه پیامی ونه دست نوشته ای .

قبل مرگم نفسی وعده دیدار بده

***

اگر از ولایت دفاع کنی،از مظلوم ،از اندیشه الهی،درهرزمانی که باشد،درهرمکانی از این دنیای وسیع که باشی،نامت در زمره مدافعان حریم الهی ثبت میشود .

***

خداوند مقرب ترین بندگان خویش را از میان عشاق برمی گزیند که گره کور دنیا را به معجزه عشق می گشایند."شهید آوینی"

***

امام سربازان ویارانی میخواهدکه نه خسته شوند نه دل زده نه شک کنندنه.

باید خودمان رابسازیم

***

آسمان

غُبار آلود!.

زمین.

ناخوش احوال.

به گمانم.

روز مباداست.

ببار

حضرتِ باران!

***

کاسه صبرِ زمین، لبریز است.

شانه یِ کوه خمیــده سرِ دلتنگی تو!

عقل من، تا به دوتا کوچه جلوتر نرود.

 تو بگــو  ؛

تا عبورِ تو از این کوچه ی سرد ؛

چند تکرارِ شب و روز، زمان لازم هست؟!

***

مُردن کم است

من هزاااار جان میخواهم،

شبیهِ هزار اسماعیل

پیشِ پایِ آمدنت جان دهـــم

***

انگشت گرفته به سمت نور!

     معلّم است آخر .

معلّمی که زیر حکمش را خُدا، امضاء کرده است!

زیر سایه اش هستی یا نه؟

***

آقای من!

 صدایت میکنــم

         دست خالی برمی گــردد!

 

انعکاس نبودنت،

     عجیب دلم را می لرزاند!

***

شبیه رسول بود ؛

آمـــد که دلِ "حسین" آرام بگیرد با دیدنش.

و تو آخرین شبیهِ رسولی

بیا که دلِ عاشقان "حسین" آرام بگیرد !

درد درمان مےشود با ذکر یا مهدی مدد سخت آسان میشود با ذکر یامهدی مدد

***

خدا سفره آسمان را پهن کرد!!

و مائیم که از هیجان نعمتش تسبیحی از "الحمدلله" را دوره میکنیم!

به این می اندیشبم؛

روزی که تو را رو نمایی کنند؛

چند ذکر الحمدلله بر ما واجب می شود؟؟

***

نرگس ها

 سوز برف و سرما را کنار زده اند و به گل دادن رسیده اند.

اما؛

امان از انجماد دلهای ما.

مگر چقدر زیاد است؟؟

که سر نمیزنی یوسف.

***

بهار،

مادر تمام گلهاست.

حتی اگر چهار فصل،زمستان باشد!

به تهیدستی ام نگاه نکن!

من کمی از عطر تو را،

لابه لای جا نمازم پس انداز کرده ام،

تا دلم این بهار یخ نزند.

***

هزار بار کا بهار بیاید

کافی نیست.

تویی ربیع الانام

همان بهار

که قرار است تیشه ای باشد

برای شکستن انجماد دلهایی،

که سالهاست یخ زده اند!

به گمانم حلول تو نزدیک است.

***

می خواهیم سالمان را ایستاده به پای تو تحویل کنیم!

ما می خواهیم با تمام جان؛

به انتظار برخیزیم.

***

اب شدن من دربی تاب شدن برای تو اقا!

وحتی بااز ما بهتران قرار دیدارمی گذاری وناله های مرا بی جواب رها می کنی

باشد اگر رسم عاشقی این است میپذیرم ،

***

محبوبم!

کاش نعلی بودم وخودت مرا با میخ به سم اسبت میکوبیدی!

ان وقت همیشه درمیدان جنگ همراهت بودم.

***

محبوبم!!کاش اهن بودم ودردستان یک زره باف نرم می شدم

وبر سینه ات ارام میگرفتم تا درمیدان جنگ تیرهایی  که قلبت نشانه رفته را

نشان میکردم وخود مدافعت بودم .

***

محبوبم کاش خشت میشدم ومعمارخانه ات مرا

روی حجره عبادتت مینشاند

تا هرشب شاهد ضجه های عابدانه ات باشم

***

محبوبم !!کاش پارچه ای دردستانت بودم

که اشک بر گونه غلطیده ات را درروضه جدت حسین علیه السلام با من پاک میکردی .

***

محبوبم !!

کاش برق شمشیرت میشدم

تا قلب دشمنانت با دیدنم از حرکت باز می ایستاد!

***

محبوبم!!

یک کاش دیگر را درکنار تمام کاش هایم بگویم وتمام کنم

کاش سربازت میشدم ودرمقابل چشمانت ذره ذره وجودم را

قربانی یک نیم نگاهت میکردم.ای کاش

 

***

استغاثه

#نوبت عاشقی ما
درِخانه کریم که بروی تمام زندگیت راکفایت میکند
پا وسرخمیده آمده ام
آمدم ای ماه پناهم بده
#استغاثه بانوان یاور امام زمان (ارواحنافداه)

***

#نوبت عاشقی ما
ندای هل من ناصر حسین هنوز به گوش می‌رسد.
و آرزوی من و شما بودن همراه امام است.
جایت در استغاثه خالی نباشد

***

یابن الحسن!خیلی سخت است که همه را میبیتن ولی شما را نمی بینم!سومین استغاثه بانوان یاور امام زمان(ع) / روز./مکان/ امام تنهاست، تنها نیایی، یار بیاور برای امامت!

#نوبت عاشقی ما

این روزها بچه های یمن از تشنگی، گرسنگی وسرما فریادشان بلند است!

ما هم دورهم جمع میشویم و از خدا اماممان را طلب میکنیم.

#هشتمین استغاثه

****

#نوبت عاشقی ما

#ششمین استغاثه

همراه باامام زمان(عج)روضه ای متفاوت می خوانیم.

روضه شهادت امام حسین(ع)باغربت حجت بن الحسن(عج)

هم جایت خالی نباشد و هم یار بیاور برای امامت!

***

#نوبت عاشقی ما

آمدم ای شاه پناهم بده!

خط امانی  زگناهم بده!

باعرض تسلیت محضر آقاامام زمان(عج)

#هفتمین استغاثه

****

سالمان را بدون ظهور مولا تمام کردیم.

 آخرین استغاثه‌ی سال ۹۷

تنها نیا

باخودت یار بیاور

***

#نوبت عاشقی ما

تشنگی مان طولانی شده!

و نیامدنت دردی است به طول هزارسال!

واینک دخیل انتظارمان را به چادرمادر گره می زنیم.

#دهمین استغاثه

***

#نوبت عاشقی ما

امام زمان منتظر است!

و باید زمینه ظهور فراهم باشد.

من و تو باید

زمینه ظهور را فراهم کنیم!!!

نهمین استغاثه منتظران.

***

#نوبت عاشقی ما

خدا منتظر است

مادر چشم به راه است

مولا مشتاق دیدن رویش است

و ما این‌بار همراه بانوی دوعالم استغاثه می‌خوانیم

***

#نوبت عاشقی ما

چه خوش است حال #جمعی که خودش دعا بخواند

به دعای او بنالد همه با دعای مهدی!

دعوتید به استغاثه ای متفاوت در اعیاد شعبانیه

 

****

پیامک مهدوی

اگر امام زمان غیبت کرده است، این غیبت ماست نه غیبت او.
این ما هستیم که چشمان خود را بسته ایم، این ما هستیم که آمادگی نداریم.
"شهید چمران"

***

یا ابن الحسن.

بی تو.

روزگار ما؛شبی ست به بلندای یلدا».

مراسم پر فیض دعای ندبه»

**

تو را من چشم در راهم، ولی از ره نمی مانم/به راه افتادم و در راه، دعای ندبه می خوانم.

***

تا نیایی گره از کار بشر وا نشود

درد ما جز به ظهور تو مداوا نشود

****

مولای من، هرشب که انتظار تو را می­برم به سر، شرمنده ام که بی تو به سرمیکنم هنوز

***

جمعه‌ها طبع من احساس غریبی دارد. ندبه‌ی غربت ارباب؛

***

زمین و زمان در فراقت آشفته حال است. / ما را چه شده که به نبودنت عادت کرده ایم؟!

اللهم عجل لولیک الفرج

***

امشب زخدا فقط تو را می خواهم

ای آرزوی شب رغائب برگرد

***

یکی از جمعه ها جان خواهد آمد

به درد عشق درمان خواهد آمد

غبار از خانه های دل بگیرید

که بر این خانه مهمان خواهد آمد . . .

***

فقط برای تو از انتظار خواهم گفت

و از ظهور تو با افتخار خواهم گفت

به یمن رجعت سبزت برای باغ دلم

ز بوستان همیشه بهار خواهم گفت

اللهم عجل لولیک الفرج

***

آقا غرق زخمیم ولی قامتمان خم نشده

سایه ی چادر او» از سرمان کم نشده

بنویسید امید دل زهرا مهدی ست

چاره ی کار همه ی مردم دنیا مهدی ست

***

. و انتظار سبک قرن های بی کسی است.

یا صاحب امان ادرکنی

***

عمری در آرزوی وصال تو سوختیم

با یاد آفتاب جمال تو سوختیم

ما را اگر چه چشم تماشا نداده اند

ای غایب از نظر به خیال تو سوختیم

***

بوی عطریاس داردجمعه ها

وعده دیداردارد جمعه ها

***

خدا کند که ببینیم آن دمی را که

مدینه هست و تو هستی و قبر زهرا هست

***

الا ای قبله ی راز و نیازم

که با مهر ولایت سرفرازم

ندارم امتیازی بین مردم

فقط مهر تو داده امتیازم

اللهم عجل لولیک الفرج

***

ذکر تعجیل فرج رمز نجات بشر است

ما برآنیم که این ذکر جهانی بشود

***

فکیف اصبر علی فراقک

صد جمعه دیده ایم و شما را ندیده ایم.

          ─┅─═ঊঈঊঈ═─┅─

***

بخوان دعای فرج را که دعا اثر دارد

         بخوان که مهدی فاطمه نظر دارد.

***

ماندم به تو ای گلشن زیبا چه نویسم؟

من مور صغیرم، به سلیمان چه نویسم؟

ترسم که قلم شعله کند، صخره بسوزد

با این دل تنگم به عزیزم چه نویسم؟

اللهم عجل لولیک الفرج

***

برخیز و بخوان با ما ای پادشه خوبان»./ دل بی تو به جان آمد، وقت است که بازآیی.

***

خوشا بحال آنان که در کلاس انتظار

حتی یک جمعه هم غیبت ندارند.

اللهم عجل لولیک الفرج

***

یکی از جمعه ها جان خواهد آمد

به درد عشق درمان خواهد آمد

غبار از خانه های دل بگیرید

که بر این خانه مهمان خواهد آمد . . .

***

مرا ببخش که با دستان خالی دوستت دارم . یا اباصالح المهدی

اللهم عجل لولیک الفرج

***

گل های باغچه همه دیشب شکفته اند

از کوچه ی ما گذشته بودی؟

اللهم عجل لولیک الفرج

***

سلام امام زمانم آلوده ایم،حضرت باران ظهور کن آقا تو راقسم به شهیدان ظهورکن گاهی دلم برای شما تنگ می شود پیداترین ستاره ی پنهان ظهور کن اللهم عجل لولیڪ الفرج

***

ای قطره های باران آیا شما ندارید زان بی نشان نشانه.؟؟؟

نجوای عاشقانه دعای ندبه

***

ساعت‌های جمعه‌، هم منتظر امام است و هم چشم به راه ندبه‌خوان‌ها.

***

ازفکرگناه پاک بودن عشق است

ازهجرتوسینه چاک بودن عشق است

آن لحظه که راه می روی آقاجان

زیرقدم تو خاک بودن عشق است

اللهم عجل لولیک الفرج

 


کتاب دوستی های قبل از ازدواج : بررسی روابط دختر و پسر با استدلال های خودمانی

کتاب دوستی های قبل از ازدواج : بررسی روابط دختر و پسر با استدلال های خودمانی

 

کتاب دوستی های قبل از ازدواج : سید مجتبی حورایی، دکلمه گران

معرفی:

این کتاب را خانم نیلچی زاده در برنامه ی سمت خدا معرفی نموده است. کتاب خوبی است با استدلال های خودمانی

بریده کتاب(۱):

هیچ وقت فکر نکرده اید زمانی که حضرت یوسف با زلیخا تنها شدند و زلیخا به یوسف پیشنهاد ارتکاب گناه داد، چرا یوسف شروع به اصلاح و ارشاد نکرد؟ مگر او پیامبر نبود و پیامبران برای ارشاد مردم نیامده اند؟
بله، ولی آنجا ( خلوت با نامحرم ) جای هدایت و راهنمایی نیست، بلکه یوسف فرار کرد. قهرمان اخلاقی و پاکی و تقوا با همه قدرت و توان روحی عالی و معنویت فوق العاده اش، فرار کرد، نصیحت نکرد.

بریده کتاب(۲):

وقتی مردی می فهمد که همسرش با مرد دیگری در ارتباط است و همسرش در نبود و غیبت او به او خیانت می کند یکباره به هم می ریزد. تمام وجودش را نفرت و خشم می گیرد.
وقتی زنی پی می برد نگاه هرزه ی شوهرش مدام دنبال این و آن است و با هر زن زیبایی که دستش برسد مراوده و ارتباط دارد و به شدت از لحاظ روحی آزرده می شود و احساس می کند تمام هستی اش بر باد رفته و بی وفایی شوهرش، او را از درون ویران می کند. گذشته از اینها آیا احتمال نمی رود کسی که امروز به دیگری خیانت می کند فردا به شما هم خیانت کند.


دانلود پاورپوینت هم خوانی دختر خورشید از اینجا

 

دانلود پی دی اف هم خوانی "دختر خورشید" از اینجا

 

دختر خورشید، خواهر باران

نور بی پایان، عزت ایران2

دوستت دارم فاطمه جانم3

زینت بابا، حافظ قرآن

عفت و عصمت، هدیه ایمان2

دوستت دارم فاطمه جانم3

دختری هستم، شور بی پایان

عزت نفسم، سربلند ایران2

دوستت دارم، فاطمه جانم3

با تو می مانم، تا ظهور یار

در کنار تو، در ره جانان2

دوستت دارم، فاطمه جانم3

چادرم ایمان، هستی ام قرآن

فکرو ذکر من، جاودان ایران

دوستت دارم فاطمه جانم

یک نگاهم کن، سر به راهم کن

تا بمانم من، جان فدا جانان

دوستت دارم فاطمه جانم

 

 

 


ترکه های درخت آلبالو : تا حالا از جنگ در کردستان چیزی شنیدی؟ بیا مفصل بخوان!

ترکه های درخت آلبالو : تا حالا از جنگ در کردستان چیزی شنیدی؟ بیا مفصل بخوان!

 

ترکه های درخت آلبالو، عصر داستان

معرفی:

این کتاب درباره ی یک معجزه ی واقعی است. کتابی درباره ی وضعیت خاص کردستان. وقتی این داستان را می خوانید متوجه می شوید که شرایط جغرافیایی و اقلیمی کردستان به شکلی بوده که دموکرات ها و کموله ها غلبۀ کامل بر منطقه داشته و آزادسازی آن فقط می تواند یک معجزه باشد.
اگر برای تربیت فرزندت از خدا کمک بخواهی حتی وسط فساد و بی دینی هم که باشد عاقبت به خیر می شود.

بریده کتاب:

او را در آغوش گرفت. فکر کرد یک بغل پرونده از اعمال گذشته اش را در آغوش گرفته است.
یوسف، با روزهای سختی و اندوهش که به او هجوم آورده بودند عجین شده بود… چشم های جوان باز بود و به او لبخند میزد. دستش را زیر صورتش انداخت …


تبلیغات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

The Blog That Johnny built Stylist, مشاور تیپ سازی و استایل شخصی به نام زن تاریکی درخشان دانلود رایگان پرسشنامه استاندارد دانستنیهای فنی خودرو خدمات فنی رسولی مرجع دانلود بازی ها و برنامه های اندروید آرشیو آثار آرش حسینیان اشتباهات بی پایان من